کاشونه

از خودم مى نویسم و فرزندى که پیش روى زندگیم در راه دارم...

کاشونه

از خودم مى نویسم و فرزندى که پیش روى زندگیم در راه دارم...

عخشم داره میاد

امروز ساعت ٤:٣٠ صبح در حالیکه طبق براورد دکترم ٣٨ هفته و ٥ روز دارم دفع موکوس شروع شد

بعدشم چند تا انقباض دردناک و در نهایت با بیمارستان تماس گرفتم و گفتن بیا

یک بار دیگه ساک رو چک کردم و کم و کسریها رو گذاشتم و یه دوش و بالاخره رفتیم بیمارستان 

ماما آلمانى و فوق العاده ناز بود و کنارشم یه دانشجوى مامایى

بعد از معاینه گفتن که پسرى داره آماده اومدن میشه... یه معاینه داخلى هم انجام داد و گفت سرویکس دو سانت بازه و نرم شده

بعدشم خیلى شیک و البته با کمردرد شدید توى طبقه پایین بیمارستان چکاپ معمول هفتگیمو انجام دادم

دکترم گفت اگه تا هفته بعد زایمان نکردى بیا ببینمت

الان که ساعت ٨:٢٠ دقیقه شبه من منتظر شوورى هستم که بیاد لباسا و ملافه ها رو بیاره و یه دوش بگیریم و بزنیم بیرون

دلم میخواد از این شب آخر چند تا عکس داشته باشیم

الهى دورت بگردم که دارى به دنیا میاى توپولى خودم

فرش قرمز

دیروز آخرین کاراى مربوط به پسملى رو انجام دادیم...

بستن تخت و یه سرى جابجاییها و تمیزکارى

الان فقط مونده خریدن یه تشک تخت کوشمولو اندازه خودش

بالاخره خونه شبیه خونه اى شد که صاحباش منتظر اومدن نى نى توپولوشون هستن

فردا وقت دکتر دارم و خیلى مشتاقم ببینم نتیجه سونوگرافى روز پنج شنبه چه تاثیرى روى نظر دکتر داره

٩ روز تا پر شدن ٤٠ هفته مونده و اگه پسرى خودش دل نکنه دکتر یک هفته بیشتر هم صبر میکنه وگرنه میره سراغ اینداکشن

انشالله خیر باشه براى هر سه تامون

مخصوصا واسه بابایى با این همه استرس و نگرانى

خداروشکر بابایى قرار نیست بزاد