کاشونه

از خودم مى نویسم و فرزندى که پیش روى زندگیم در راه دارم...

کاشونه

از خودم مى نویسم و فرزندى که پیش روى زندگیم در راه دارم...

دو

امروز به تمیز کردن خونه و کوزتینگ گذشت

فردا قراره آژانس املاک براى بازدید روتین خونه نماینده بفرسته و ما حسابى تمیزکارى کردیم.

دلم واسه آپارتمان شیک خودمون تو تهران پر مى زنه... واسه وسایل خونه و غذاها و مهمونیا

اینجا تقریبا هیچ دوست یا آشنایى نداریم، از صبح تا شب با همسر توى خونه تنهاییم

توى تمام عمر زندگى مشترک ١٠ ساله هرگز این همه مدت با هم تنها نبودیم

تنها دلگرمى هردومون اینه که بچه اینجا سیتیزن به دنیا میاد و اگه تا تولد اوضاع خوب پیش نرفت همین دستاورد به همه چیز مى ارزه...!

باید یه دلخوشى واسه خودمون بتراشیم دیگه


راستى امروز کشک خونگى درست کردم! خیلى راحتتر از تصورم بود انقدر ذوق زده بودم که ناهار کشک بادمجون خونگى خوردم! واااااى که چقدر چسبید

عمرا فکرشم نمى کردم یه روزى توى خونه ماست و پنیر و کشک و هلیم و کیک و گولاج درست کنم! خداییش امکانات کم آدمو خلاق مى کنه :D